کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

Speechless

حرف برای گفتن آن قدر هست که.. لالم کند.

?To be continued

چرک نویس هایم تمام شده اند..

پاک نویس هایم اما.. خالی..

Thermostat

تو سرد باشی و من گرم، من سرد باشم و تو گرم، هر دو سرد باشیم یا هر دو گرم.. به هر حال به تعادل گرمایی خواهیم رسید. مهم، دمای تعادل است..

همه چیز زیباست، زیباست، زیباست.. و هیچ چیز همه چیز نیست..

آن هنگام که خود را زیبا یافتی، با دیده ی خدا به خود نگریسته ای.. و آن هنگام که خویشتن را زشت انگاشتی، با دیده ی خود به خدا..

سوسپانسیون مغز آدم ها، بدجوری پیوره است!

می گویم "ملت! من دوستش داشتم و حالا دیگر دوستش ندارم!"

یکی اخم می کند، یکی با دست نشانم می دهد و پست سرم حرف می زند، یکی غرولندی می کند و از من دور می شود، یکی فحش را به من می کشد..

می گویم "هان! مردمان، در پس پرده ی دلم پرنده ای لانه کرده بود که به سان پروانه ای جنب و جوش در دلم می افکند و روز و شب حالم را دیگرگون می کرد. و این، ادامه داشت تا آن هنگام که قفس سینه ام تا مرز شکستن رفت. به ناچار دری گشودم و پرنده.. پرواز کرد.."

همه سوت و کف و دست می زنند و من به حال خویش افسوس می خورم!!


حیف..

این که فکر می کنی من را تا ته ته وجودم می شناسی باعث شده از تمام نشانه هایی که برای شناخته شدنم با تو در میان می گذارم، بی اعتنا بگذری..

!Kiddin' me

وقتی از حرفام، کارام، حرکتام، نوشته هام، لحنم، هر برداشتی که دلت می خواد می کنی، خب من بیام چی بگم!

بنشین کنارم تا به ریش همدیگر بخندیم!

سردرگم، پیچ می زنیم در هم، من از تو ناراحت می شوم، تو از من دلگیر، می خندم، لبخندی می زنی، روی دیدنت را ندارم، از من متنفر می شوی، دوستت دارم، برایت مهم می شوم، پاچه ات را می گیرم، حرف هایت را می کوبی توی صورتم، سکوت.. یکی از ما جلو می آید و .. ما دوستیم!

و قصه تکرار می شود.. سردرگم تر، پیچ می زنیم درهم..

مگه مجبوری؟

اگر می شد مرده ها را هم با یک اس ام اس از سرمان باز کنیم، دیگر کسی به قبرستان نمی رفت..

گگگاو Im not a

وقتی می گویی دلت با من است، و وقتی می گویی دلت با خداست و وقتی می دانیم خدا همه جا، پیش همه هست.. نتیجه گیریش را می گذارم به عهده ی خودَت!

?What do u want from me

چند درصد این خواسته شدنا ورای جسمه؟ خریدار کدومشی؟ جسم یا روح؟

Traces, many faces, lost in the maze of time

خیلی چیزا داشت یادم می رفت.. یادم رفته بود حتی! تا حدی که وقتی به عقب بر می گشتم، چیزی پیدا نمی کردم جز خلا! امیدوارم بتونم خودمو ببخشم!

Violence

تو مرا به اینجا منگنه کرده ای، منگنه های زیادی را هم اشتباه زده ای، باور کن کندنشان درد دارد، روحم تکه پاره شده.. اما به امید هر سوزن اتصال جدیدی که به روحم می زنی، قبلی ها را فراموش می کنم، می کَنَم.. و می اندازم دور..

?What about madare aroos

یه جوری با ملت رفتار کن انگار سرطان دارن و فردا می میرن.. یه جوری سختی روابطشونو ندید بگیر و خوش باش که انگار سرطان داری و فردا می میری..

One by One

یکی جیغ می زند، یکی داد می کشد، یکی فحش می دهد، یکی همه چیز را روی سرت خراب می کند، یکی متهمت می کند، و یکی یکی همه تمام می شوند.. مورمورت می شود و صدای آهنگ را بلندتر می کنی..

Silent Pain

بیشتر آدم ها این روزها سرطان غم دارند، روی تخت زندگی بستری اند و هر از چندگاهی که به کما می روند، دستگاه شوک روشن می شود و چند شادی ِ لحظه ای، نفس های به شماره افتاده را به سینه شان بر می گرداند..

Simply Complicated

آدما در همون حال که پیچیدگی رو دوست دارن، ازش فرارین.. همون طور که به ادبیات عشق می ورزن و از مقدمه چینی بیزارن!

?So What

- هر کی واسه من جایگاه خودشو داره!

چجوریاس که اینو زیاد می شنوم ولی ۹۹ درصد مواقع احساس می کنم برای خالی نبودن عریضه ت، وقتی کس دیگه ای نیست یاد من میفتی؟

Half-Remembered names & faces, but to whom do they belong

یکی آن بالا هست، همین که بنشیند و به حالم بخندد کافی ست..

و پایین تر از آن، همان دلخوشی های خاکی دو پایی هستند که مرا به زندگی منگنه کرده اند..

نمی گویم به چه ی که خوشم، چون اگر دوستم نداشته باشد آن را از من می گیرد و اگر دوستم داشته باشد، آن دلخوشی را بیشتر برایم مهیا می کند که دیگر واقعی نیست و او از همین می ترسد که واقعی نباشد و با حساسیت و ترس است که همه چیز خراب می شود.. هر چیزی روزی برای خودش دلخوشی کسی بوده است.. آدم تا زنده است باید به چیزی چنگ بزند.. چه بسا به دردی که لحظه ای دیگر درمانی ست..

Play without a mask

چیزی که راجع به تو و تو دوست دارم اینه که هیچ وقت نخواستین نقش آدم خوبه رو بازی کنین..