به ساعت نگاه می‌کنم
حدود ِ سه ِ نصفه شب است
چَشم می‌بَندَم تا مَباد که چَشمانَت را از یاد بُرده باشَم
و طبق ِ عادَت، کنار ِ پنجره می‌رَوَم
سوسو یِ چند چراغ ِ مِه‌رَبان
و سایه‌ها یِ کِش‌دار ِ شَب‌گردان ِ خمیده
و
خاکستری یِ گُستَرده بر حاشیه‌ها
و
صدا یِ هَیَجان‌انگیز ِ چند سَگ
و
بانگ ِ آسمانی یِ چند خروس
از شوق به هوا می‌پَرَم
چون کودکی‌ام
و خوشحال،
که هنوز، مُعما یِ سبز ِ رودخانه
از دور، برایَم حَل نَشده‌ست
آری، از شوق به هَوا می‌پَرَم
و
خوب می‌دانَم
سال‌هاست که مُرده‌اَم
--ح.پ--
حدود ِ ساعت ِ سه ِ نصفه شب ِ گذشته
خیلی خوب بود. تایتل کولاک.
فضا سازی پستت محشره
روسی نانت با جوکر متقاوته؟
حتمن متفاوته دیگه
بعله، متفاوته!
واقعا کی این همه اَ اِ اُ میذاره رو همه چی غیر از ... ؟:D
از شوق به هوا می پرم...
سلام دوست عزیز
وبلاگ قشنگی دارین[نیشخند]
خوشحال می شم با هم تبادل لینک داشته باشیم[گل][گل]
اگه آپ کنی حالا ما ناراحت نمیشیما!
یکی اینکه واقعا غزاله راس میگه این اَ اِ اُ رو فقط تو میذاری
وچشمای من داغون میشه ، میدونی صفحه مشکی ، چشمامو کور میکنه : ی
بیتا هم راس میگه آپ کن ، البته یکی باید یه خودشم بگه که آپ کنه وبلاگشو ...!
همیشه نوشته هات قشنگه اگه نظر نمیدم چون زبونم میگیره نوشته هاتو میخونم ، چیزی برای نظر دادن به ذهنم نمیاد ، چون همشون عالی هستن ، و همیشه هم نوشته هاتو میخونم . :ی :X
وبلاگ خوشگلی داری! خوشحال میشم آپ کنی
به ما هم سر بزن :D
اااا من نفهمیده بودم روسی نانت با جوکر متقاوته !!!!
اصلا ندیده بودم که بخوام بفهمم !!!
اسمم یادم رفت من همین بالایی ام
فقط خواستم یه چی بنویسم که تعداد کامنتا از سیزده در بیاد نحسیش نگیرتمون :دی
من افتخار می کنم.
به خودم، به خودمان و به خیلی ها:
جنازه هایی که راه می رویم.
وضعیت خوبی ندارم
مرا ببخش!
دستم از اشیا رد میشود
رد میشود از تلفن...
فراموشت نکرده ام
فقط کمی.....
کمی مرده ام.
(رسول یونان)