کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

Traces, many faces, lost in the maze of time

خیلی چیزا داشت یادم می رفت.. یادم رفته بود حتی! تا حدی که وقتی به عقب بر می گشتم، چیزی پیدا نمی کردم جز خلا! امیدوارم بتونم خودمو ببخشم!

Violence

تو مرا به اینجا منگنه کرده ای، منگنه های زیادی را هم اشتباه زده ای، باور کن کندنشان درد دارد، روحم تکه پاره شده.. اما به امید هر سوزن اتصال جدیدی که به روحم می زنی، قبلی ها را فراموش می کنم، می کَنَم.. و می اندازم دور..

?What about madare aroos

یه جوری با ملت رفتار کن انگار سرطان دارن و فردا می میرن.. یه جوری سختی روابطشونو ندید بگیر و خوش باش که انگار سرطان داری و فردا می میری..

One by One

یکی جیغ می زند، یکی داد می کشد، یکی فحش می دهد، یکی همه چیز را روی سرت خراب می کند، یکی متهمت می کند، و یکی یکی همه تمام می شوند.. مورمورت می شود و صدای آهنگ را بلندتر می کنی..

Silent Pain

بیشتر آدم ها این روزها سرطان غم دارند، روی تخت زندگی بستری اند و هر از چندگاهی که به کما می روند، دستگاه شوک روشن می شود و چند شادی ِ لحظه ای، نفس های به شماره افتاده را به سینه شان بر می گرداند..

Simply Complicated

آدما در همون حال که پیچیدگی رو دوست دارن، ازش فرارین.. همون طور که به ادبیات عشق می ورزن و از مقدمه چینی بیزارن!

?So What

- هر کی واسه من جایگاه خودشو داره!

چجوریاس که اینو زیاد می شنوم ولی ۹۹ درصد مواقع احساس می کنم برای خالی نبودن عریضه ت، وقتی کس دیگه ای نیست یاد من میفتی؟

Half-Remembered names & faces, but to whom do they belong

یکی آن بالا هست، همین که بنشیند و به حالم بخندد کافی ست..

و پایین تر از آن، همان دلخوشی های خاکی دو پایی هستند که مرا به زندگی منگنه کرده اند..

نمی گویم به چه ی که خوشم، چون اگر دوستم نداشته باشد آن را از من می گیرد و اگر دوستم داشته باشد، آن دلخوشی را بیشتر برایم مهیا می کند که دیگر واقعی نیست و او از همین می ترسد که واقعی نباشد و با حساسیت و ترس است که همه چیز خراب می شود.. هر چیزی روزی برای خودش دلخوشی کسی بوده است.. آدم تا زنده است باید به چیزی چنگ بزند.. چه بسا به دردی که لحظه ای دیگر درمانی ست..

Play without a mask

چیزی که راجع به تو و تو دوست دارم اینه که هیچ وقت نخواستین نقش آدم خوبه رو بازی کنین..

Blindness

گوهری ست این دوست داشتن، دوست داشته شدن.. گوهری ست..

الاغ ِ خر ِ قاطر

خاک بر سر اون اسبی که مثل یه الاغ، یه عمر بی منت بار می کشه، بعد که می خواد یه مدت واسه خودش بچره، جای مرتع شلاق نثارش می کنن!

پر از خالی

دلم می خواد مغزمو بااالا بیارم!

?For whom the bell tolls

توی هر مشکلی، اون عامل خارجی که دنبالش می گردی زهی خیال باطله! برو جلو آینه عمو جون! خودتی!

Priceless

ارزش کاری که واست می کنن رو بدون، ولی روش قیمت نذار..

Those were the days my friend

مدت ها پیش یه دوست عزیزی اینو به من داد، یه شعر که شاید فقط یه شعر باشه.. ولی وقتی یه عزیزی چیزی رو بهت می ده، اون چیزی که باطن قضیه س کاملا ظاهرو تغییر می ده، اون چیزم برات عزیز می شه، عزیز می مونه.. هر چند که خیلی چیزا عوض شه..


سرودی برای آن که بازش یافتم..


بیم آن ندارم که روزی آسمان تو را از من بگیرد

بیم آن ندارم که روزی تو خود را از من بگیری
بیم آن ندارم که شب در وجود تو طوفان کند
خورشید، مهر تو را پنهان کند
درختی را که من در تو کاشته ام، بر اندازد
و برگ های طلایی دوستی را بر خاک اندازد
تو خود را از من مگیر!

تو در من زاده شدی و با تو، صبح زاده شد
تو در من پدید آمدی و با تو، امید پدید آمد
تو به من لبخند زدی و روزهای جهان به من لبخند زدند
تو برگ های بهاری را در من رویاندی؛
- تو نسیمی -
تو آفتاب مهربان را بر من تاباندی؛
- تو سپیده ای -
رنگین کمان لبخند تو از ازل تا ابد گشاده است
و آسمان زیر طاق چشمان تو جاری است
صبح از لبان تو سر می زند
و خورشید از نگاه تو
تو در میان من و تقدیر، دریچه ای:
دریچه ای به روشنی آفتاب و گشادگی آسمان
تو خود را از من مگیر..!

Harmonic

وقتی روی اون سیما با آرشه بازی می کنه، تک تک افکارت می شن یه نت و یه هارمونی دیوونه کننده می سازن که توی دیوونه رو به جنون بکشونه.. و جنون یعنی تعلق ِ خاطر نداشتن..

دماغ فیل؟ شوووخی نکن!

داشتن یه خونواده ی ردیف، پول زیاد، ظاهر خوب دست ما نیست که بهش بنازیم و باهاش فخر بفروشیم.. تنها چیزی که از خودمون داریم و صاحابشیم اون باطنه س.. چند می ارزی؟

تو که آدم نیستی!

آدم ها، چند تا چند تا جور می شوند با یکدیگر که بشنوند و بگویند به هم.. خوش به حال آدم ها!

Confusion

یادم رفت می خواستم چی بگم!

Sickness

وقتی می فهمم سعی می کنی تا ته درونم نفوذ کنی و چیزی بیرون بکشی تا بعد بگویی هی! من فلانی را شناختم.. یا وقتی برای منافع خودخواهانه و یک سری افکار احمقانه هر کاری می خواهی با من می کنی.. اگر اجازه بدهی! کمی مورمورم می شود.