کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

از کی تا حالا؟ از وقتی..

بعضی چیزها در زندگی هست، مثل شارژ دو هزار تومنی می ماند، بعضی پنج هزار تومنی و بعضی دیگر ده هزار تومنی. بعضی اتفاق ها در زندگی هستند، همان اعتباری که داری هم تمام می کنند. بعضی بی توجهی ها در زندگی هستند، که تو را برای همیشه می سوزانند و از رده خارج می کند. بعضی آدم ها هستند، .. قبضش را که می بینند تازه می فهمند از عهده ات بر نمی آیند.. آخر داستان واضح است، مخابرات که احساسات سرش نمی شود، قطعت می کند.

مرخصی عمو! اسااسی!

- wow، استاد، شمایین؟ من باورم نمی شه، اصلااا نمی دونم چی باید بگم.. من همیشه شعرای شاهکارتونو دنبال می کنم.. مخصوصا شعر "فاضل water " شما هیروشیمای ادبیات رو بمبارون کرده.. اون خفقانی که تصویر کردید، اون کلمه ها، اون تشبیه ها.. وااای استاد، نمی دونین چقدر از دیدنتون خوشحالم.. خیلی دوست دارم بدونم شما که این ایده های ناب رو انقدر بی نظیر به زبون میارید، بیشتر وقتتون رو به چه کاری مشغولین؟

- تخلیه چاه!

یک توجیه عرفانی!!

تن ها بودن و تنها شدن.. و این، یعنی از کثرت، به وحدت رسیدن!

Waiting for godot

لااقل چشمانم را ببند.. با چشم باز به کما رفتن در قرارمان نبود..

راه فراری نیست

هر چه فرار می کنم، بی فایده است.. این لحن ها، دیالوگ ها، عادت ها - این تکراری ها - به من فهمانده که "تو"های زندگیم، احاطه کنندگان همیشگی من، تنها یک روحند، در چند بدن..

آن روزها.. گذشت

وقتی درد آمد، جدید بود.

حال آن قدر اینجا مانده، که نم گرفته، که دارد، با روزمرگیش، مرا، می پوساند..

The last sight

بگو، حرف بزن، تصمیم بگیر، جمع ببند، دستم را بگیر و بکش دنبال خودت، غر بزن، گریه کن، شاد باش، جیغ بکش، داد بزن، فحش بده، بخند.. من هم آخرین توانم را در نگاهم می ریزم که زنده بودنت، زندگی کردنت را تماشا کنم..

Timeless Dream

می دانی خوبیش چیست.. اینجا جایت امن ِ امن است.. هیچ کس نمی فهمد توی این سر چه می گذرد، لبخندی می بیند و می گذرد.. می گذرد.. می گذرد..

Masochism

در شهری که موش هایش گربه ها را می خورند،

عاشق ها معشوقه هاشان را تیرباران خواهند کرد..

عادت می کنیم..

تا وقتی عینک نزنی، نمی فهمی چقدررر کور بودی..

به کجا چنین شتابان..؟

این روزها آن قدر معنویتمان بالا رفته که گاهی خودمان را هم به قرینه ی معنوی حذف می کنیم..