کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

The road to HELL


او آنقدر پر شده است از خوشحالی ها و غم ها و حرف ها و درد دل ها و خنده ها و گریه هایشان - البت عذرخواه است که گاهی با ته مانده ی حرف هایش، لحظه ای قطعشان می کند -  که دیگر چیزی از خودش و آنچه که بود و آنچه که باید باشد یادش نمی آید. چرا که لطف ها وظیفه شدند و وظیفه ها انتظار، و گوش ها پر شدند که نشنوند و زبان ها پیوسته می گفتند و نگاه ها براندازش می کردند که "سعادت است این که ما سخنان خویشتن، بر تو گستراندیم. قدر بدان."

و او سرتاپا قدردانی، با لبخندی بر لب، تمامیت "من" را ناخودآگاهانه با ناتمامی ها تاخت زد.

نظرات 29 + ارسال نظر
میلاد 2 اردیبهشت 1389 ساعت 12:29 ق.ظ http://miladmohammadzadeh.blogspot.com

حرف که زدیم کلی راجع به قضیه... من این جا فقط می گم که از ته دل بودن نوشته ت توش پیداست... و این که یکی از بهترین نوشته هاییه که این جا خوندم...
و دعا می کنیم شخص خداوند کمکمون کنه راهمون رو از این road to hell رو تغییر بدیم رفیق...

parIya 2 اردیبهشت 1389 ساعت 04:09 ب.ظ

واقعا موافقم که از ته دل بود، و عالی.

صدف 2 اردیبهشت 1389 ساعت 09:05 ب.ظ

هعی...

بهاران 3 اردیبهشت 1389 ساعت 09:53 ب.ظ

at least it's paid with good intentions

Not sure about that

غزاله 3 اردیبهشت 1389 ساعت 11:38 ب.ظ

اینو خیلی دوست داشتم.

مَه سا 4 اردیبهشت 1389 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.incomplete-portrait.blogspot.com

کامنت من کو؟
کامنتمو دزدیدیُ باهاش داری پز می دی؟؟ :دی!

مسعود 4 اردیبهشت 1389 ساعت 09:23 ب.ظ

بنده با کمایل میل و در اوج افتخار و نهایت سرخوش بودن از این سعادت-که ممکن است چون شانس یکبار درب خانه ی انسان را بزند-حاضرم هر کدوم از نوشته ها رو که خودت خواستی با این تاخت بزنم

مریم 6 اردیبهشت 1389 ساعت 10:40 ق.ظ

بعد می گی از امید بنویس
از چه نوع امیدی
امیدی که برای خودم بود و یادم فته چی بود و چه جوری بود
یا امیدی که در پس حرفهای این ها می بینی. که اگر کمی و فقط کمی - هنوز- هشیار باشی به همان حالت تهوع می رسی

مهشید 6 اردیبهشت 1389 ساعت 04:04 ب.ظ

میشد پشت شیشه ها ی مشبک جات خالی نباشه ...

مَه سا 7 اردیبهشت 1389 ساعت 08:49 ق.ظ http://www.incomplete-portrait.blogspot.com

" بی هیچ اندیشه ای
حیاط پشتی ِ همسایه،
سبز می شود"


( دیگه فکر نکردم، حسمو نوشتم. بهتره گویا. فکر نکنی، نصف مشکلات حل می شن..)

رودابه 8 اردیبهشت 1389 ساعت 12:52 ق.ظ http://www.dehleez.blogfa.com

قدر بدان... قدر لحظه های زندگیت را که هر روز بدتر از دیروز هر روز طولانی تر از دیروز ... قدر دوستانت را که هستند اگر چه بیشتر نیستند... قدر خودت را که انگار همه بیشتر از تو می شناسند... قدر بدان... تاخت نزن خودت را تاخت بزن همه ی شعورت را که بعد از این دیگر نیازی به آن نخواهی داشت
پ.ن: خیلی وقته اومدم خوندم امیدوار بودم بعدا که میام و می خونم حرف بهتری برای گفتن داشته باشم که گویا اوضاع این جا هم بنا بر ناسازگاری گذاشته... خلاصه دل تنگم کاش زودتر همدیگه رو ببینیم.کاش چهارشنبه دانشگاه باشی

زحل 10 اردیبهشت 1389 ساعت 01:52 ب.ظ http://zohal777.blogfa.com/

خیلی خوب بود!
ناتمامی ها...

ملیکا 11 اردیبهشت 1389 ساعت 12:27 ق.ظ http://bawl.wordpress.com/

لایک پست عالی بووووووود :D

متین 17 اردیبهشت 1389 ساعت 02:32 ق.ظ

موافقم و همدرد

رودابه 18 اردیبهشت 1389 ساعت 11:59 ب.ظ http://www.dehleez.blogfa.com

آمدیم نبودید!

عاشق او 25 اردیبهشت 1389 ساعت 02:40 ب.ظ http://www.a2t2i2.blogfa.com

او آنقدر پر شده است از خوشحالی ها و غم ها و حرف ها و درد دل ها و خنده ها و گریه هایشان که دیگر چیزی از خودش و آنچه که بود و آنچه که باید باشد یادش نمی آید.


چقدر شبیه احوال منه!!!

ممد 29 اردیبهشت 1389 ساعت 12:54 ق.ظ

هی من میگم واسه یه پست کامنت چرت و پرت ندم، تو که پست جدید نمیزاری مجبور میشم عقده هامو خالی کنم بلاخره!

رودابه 31 اردیبهشت 1389 ساعت 01:24 ق.ظ http://www.dehleez.blogfa.com

می خوام بدونم کجایی تو اصلا؟ هان؟

ساناز 1 خرداد 1389 ساعت 03:36 ب.ظ

نکند او آنقدر پر شود که دیگر حرفها و خوشی ها و غم احساساتش را قلقلک ندهند؟

مریم 1 خرداد 1389 ساعت 04:31 ب.ظ http://nazar_bazi.persianblog.ir

حق ندارم که خجالت بکشم . اما خجالت می کشم که بگویم کجایی؟ چرا نیستی؟

الهه 6 خرداد 1389 ساعت 08:54 ق.ظ

like!

مسعود 21 خرداد 1389 ساعت 03:41 ب.ظ

خاموش است و خاموشی گناه ماست

مینا 25 خرداد 1389 ساعت 01:11 ب.ظ http://abad1388.blogfa.com

سلام و خسته نباشی جالب بود

ماهان 4 تیر 1389 ساعت 04:17 ب.ظ

"چرا که لطف ها وظیفه شدند و وظیفه ها انتظار"
با این جمله خیلی موافقم
پست قبلیتو دوست داشتم-قشنگ بود

نورا 7 تیر 1389 ساعت 02:46 ب.ظ

خیلی عالیه.......

رودابه 9 تیر 1389 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.dehleez.blogfa.com

الان خودت فحش هایی که بهت دادم رو تصور کن!

صدف 14 تیر 1389 ساعت 01:08 ب.ظ http://www.asantabligh.ir

سلام خوبی وبلاگ جالبی داری اگه خواستی یه سری هم به ما بزن گلم . راستی با سایتهای من تبادل لینک می کنی؟اینم آدرسی که تمام سایتهای من تو اون هست www.istgah.asantabligh.com/tabdol1.php

رودابه 21 تیر 1389 ساعت 11:59 ب.ظ http://www.dehleez.blogfa.com

این فیس بوک کلا ریده.می دونستی؟ متنفرم ازت . می دونستی؟

ممد 24 تیر 1389 ساعت 01:44 ب.ظ

هعی!
(همون ده روز پیش میخواستم اینو بنویسم نمیدونم چرا ننوشتم :دی)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد