کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

کمدی الهی

خداوند در عرش اعلاء نشسته است و دارد به همه ی ما می خندد...

فال ِ انتخاب رشته


و بدین سان، طبق عادت ِ معمول اوقات کمبود ِ ایده که کانکت شدن به کائنات را به دنبال دارد، ندایی آمد که:

"همانا ما با برنامه ای چهار ساله تو را به ریاضی روانه کردیم و رتبه ات را به گونه ای نمودیم که هنگام انتخاب آینده ات به گونه ای خاک ِ بر سر شوی که ما هر هر به ریش ِ نداشته ات بخندیم. چه، اگر پس فردا بگویی این زندگی چیست، با لبخندی بر لب، این روزها را برایت متذکر شویم."

و من که از آسمان و زمین مورد عنایت نزولات بودم، بر آن شدم که تفالی به حافظ بزنم، باشد که گره از کارم باز شود. تفال را که زدیم، استاد را دیدیم که همانند ما، استیصالش را پشت کلام دو پهلویش پنهان کرده و دست تسلیم بلند کرده که "ما حریف کائنات نمی شویم حافظا". من که اوضاع را این گونه یافتم، افسارگسیختگی پیشه کردم و بر آن شدم که به تفسیر فال، تا مشخص شدن رشته ی مذکور، اقدام کنم؛


صلاح کار کجا و من خراب کجا/ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس/کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی، صلاح و تقوا را/سماع وعظ کجا، نغمه ی رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد/چراغ مرده کجا، شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست/کجا رویم بفرما از این جناب کجا

مبین به سیب زنخدان که چاه در راهست/کجا روی همی ای دل بدین شتاب کجا

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال/خود آن کرشمه کجا رفت و آن وصال کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست/قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا


همان طور که دیدگان شما شاهد این وضعیت نابه سامانه می رسیم به اشاره ی حافظ که می فرماید صلاح کار کجا و من خراب کجا که یعنی خواهر من صلاح کار تو در جیب من نیست، راه من و تو فرق داره، از یه طرف هم خاک بر سرت که ببین برق کجا، معماری کجا! اما در بیت بعد اشاره ی زیرپوستی ای می کنه به این که دلش از بی وفایی های صومعه"صنعتی شریف" گرفته و همچنین از خرقه ی سالوس "دانشجویان برق" و می رود پی شراب ناب و دیر مغان که می شود معماری دانشگاه تهران. اسناد و مدارکی هم موجوده که گویای برق شریفی بودن شاخ نباته. در بیت بعد استاد می فرمایند تو با این اخلاق جلفت کشش ذهن متعالی و نخبه ی اهالی برق و مکانیک رو نداری، اون ها پی درس و کسب علم هستند و تو پی مطربی و گِل بازی و خوشحالی هات. کحل بینش ما هم که بر می گرده به دوازده سال ِ ناقابلی که در اون ما با آموزش پرورش بزرگ شدیم، این بینش خاک آستان شماست، از اونجایی که کار بچه های معماری بیشتر با خاکه، استاد می فرمایند کجا برویم که خاک اینجاست و شما اینجایید و ما و معماری، دو تایی تنها! بعد هم می فرمایند که اون جلوه و تبلیغات شریف رو فراموش کن و مثل اسب، یورتمه وار به سمتش نتاز که مراد تو اینجاست. بیت بعدی اشاره ی غیرمستقیمی داره به زمان عنفوان دبیرستان که اینجانب در تب معماری می سوختم و چون سیل هجوم برندگان به سمتش رو دیدم از طلبم دست کشیدم و فراق و درد عشق رو بر وصال ترجیح دادم. در بیت آخر هم استاد حافظ می فرمایند پدرجان می خواهی فال بگیری نصفه شب نگیر که ما آروم و قرارمون به فنا رفت از دست تو که قبل کنکور، روز کنکور، شب کنکور، بعد کنکور ما رو بی خواب کردی. اگه می خوای بری معماری برو، ولی خاااک بر سرت، که شب خواب نخواهی داشت و عین فلاکت زده ها باید مثل فیلم بایسیکل ران چوب کبریت بذاری لای پلکات که ماکت هاتو تموم کنی و طرح بزنی و بیگاری بکشی و آجر پرت کنی، تو از شاخ نبات هم روان پریش تری.
نظرات 15 + ارسال نظر
عباس 13 مرداد 1388 ساعت 01:18 ق.ظ http://konkorebargh.blogsky.com/

سلام دوست عزیز وبلاگ خوبی رو ایجاد کردی امیدوارم یه سر به من بزنی .روی تبلیغات هم کلیک کن موفق باشید
یه سوالم داشتم منظور از اتصال دامین به وبلاگ چیه؟

میلاد 13 مرداد 1388 ساعت 01:26 ق.ظ http://miladmohammadzadeh.blogspot.cm

حقّا که در این شرایط استیصال خوب طنزی نوشتی :)) فال حافظ و تعبیر طنز و انتخاب رشته و ... چه شود!
خوبیش اینه که من مثل مرد شریف رو به گوش چپم هم محاسبه نکردم، و رفتم امیر کبیر و غیره... بنده هم مدتی در تب طراحی صنعتی بودم، البته دیدم که خیلی عاقبت نداره و متاسفانه اهالی طراحی صنعتی در ایران به اشتغال کاذب بر می خورند و در بهترین حالت به دکوراسیون داخلی و تبلیغات می پردازند. خلاصه این که موضوع عجیب و تامل برانگیزی ست این انتخاب رشته... و البته، حالا که ازش رد شدم، این قدر بزرگ به نظر نمی رسه. ان شا الله که انتخاب درستو می کنی :)

[ بدون نام ] 13 مرداد 1388 ساعت 03:15 ق.ظ

قشنگ معلومه که کنکورت رو دادی و الان خوشحاااالی :D آقا مدل وبلاگ رو عوض نکن واسه این جیگیلی های طنزت یه وبلاگ دیگه بزن ،‌ جدیی :D

باوووشه؟! آفرین :X ایشاالله هرچی خداااا خواسته ، ولی این کامنت بالایی دمش گرم که رفتن امیر کبیر :D

همین هااا دیگه :X کامنت اولیم بود ;;)

خش خشی بااااشی :X

[ بدون نام ] 13 مرداد 1388 ساعت 01:37 ب.ظ

وااای... چوپان دروغگو معمار میشود! رتبت چند شد؟

غزاله 13 مرداد 1388 ساعت 02:32 ب.ظ

من به معماری و معمارا آلرژی دارم! بعدا نیای شاکی بشی ها! :D

بهاران 13 مرداد 1388 ساعت 02:44 ب.ظ

خدا بود!
منم در نهایت شرایط استیصال برای موندن در تجربی یا رفتن به هنر بودم! و گفتم از جناب حافظ کمک بگیرم! منتها ازونجا که عقایدش بالطبع سنتی مونده مثل اکثر مردم ایران گفت هنر چی چیه و اینا هوسه و اینا! بتمرگ سر جات! منم خیلی بهم برخورد و برای اینکه به حافظ ثابت کنم به هیچ جام نمی گیرمش رفتم تغییر رشته دادم! :)))

متین 13 مرداد 1388 ساعت 09:36 ب.ظ

معماری خاک بازی نداره خواهر :ی نقاشی بازی داره کاردستی بازی داره جنگولک بازی داره . تازه خیلی هم دانشجواش خااااصن . اما برق چی؟ هیچی . تو هیچ وقت نمیتونی توی خیابون رشتت رو به رخ ملت بکشی :ی .

گلبرگ 14 مرداد 1388 ساعت 12:01 ق.ظ

اون اولی که اسم نداره من بوووودم هااا :D یاودم رفت اسمم رو بنویسم ،‌نمره کم می کنی ؟! :D

خوشم میاد مهر داره کامنتام ،‌گم نمیشه :))

مهشید 14 مرداد 1388 ساعت 12:25 ق.ظ

میلاد خواهش تو استیصال این چوپان دروغگو که الان گله اش یعنی به باد رفته رو جدی نگیر کهه .... !!!

مریم 14 مرداد 1388 ساعت 04:28 ب.ظ

برق که بهترتره! :D
اما خب معماری هم خوبس! :دی تبریک میگم بسی بسیار!
راستی اگه خیلی علاقه داری می خوای خودم مطالب وبت رو بالا میکشم! :D

آناهیتا 20 مرداد 1388 ساعت 11:37 ق.ظ

ای تی کجا و عمران کجا و برق کجا! ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!!!!!!!!!
پیش میاد گاهی این خل بازیا!
اما معماری خیلی باحالو با کلاسه! اگر من کمی ذوق داشتم حتما می خوندمش! حیف که هنر تعطیلاته!

parIya 20 مرداد 1388 ساعت 08:08 ب.ظ

معماری دانشگا ما بزن میری صفا! پردیس کرج، چراگاه، بچه های موسیقی، کافه گالری...چهههه شود!<-8

ماهان 22 مرداد 1388 ساعت 07:59 ب.ظ

معماری خیلی خیلی رشته باحالی منم معماری زدم ایشالا با هم هم کلاس می شیم در ضمن متنی که نوشته بودی خیلی با حال بود

Leo 4 شهریور 1388 ساعت 01:14 ب.ظ http://leopang.wordpress.com/

آخرش هم برق شریف زدی ؟

رودابه 13 شهریور 1388 ساعت 01:11 ب.ظ http://www.dehleez.blogfa.com

الان فحشه که سرازیر شه. من تا جایی که یادم میاد نه قرار بود برق بخونی نه معماری نه... چی شد تو رو؟
چی شد ما رو؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد